کد مطلب:149194 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:275

مشخصات حماسه ی مقدس
حماسه ی مقدس مشخصات دیگری دارد كه عرض می كنم، مشخصاتی كه به موجب آنها دیگر ناپلئون و اسكندر نمی تواند حماسه ی مقدس باشند. حماسه ی مقدس آن كسی است كه روحش برای خود موج نمی زند، برای نژاد خود موج نمی زند، برای ملت خود موج نمی زند، برای قاره یا مملكت خود موج نمی زند؛ او اساسا چیزی را كه


نمی بیند شخص خود است، او فقط حق و حقیقت را می بیند و اگر خیلی كوچكش بكنیم باید بگوییم بشریت را می بیند. این آیه ی قرآن یك آیه ی حماسی است: «قل یا اهل الكتاب تعالوا الی كلمة سواء بیننا و بینكم الا نعبد الا الله و لا نشرك به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله» [1] ای اهل كتاب، ای كسانی كه ادعای مذهب دارید! بیایید با همدیگر یك سخن داشته باشیم، بیایید خودمان را فراموش كنیم و فقط عقیده را ببینیم، بیایید در راه یك عقیده خود را فراموش كنیم، بیایید یك سخن را ایده ی خودمان قرار بدهیم: «الا نعبد الا الله» جز خدا هیچ موجودی را قابل پرستش ندانیم، «و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله» بیایید استثمار را ملغی كنیم، استعباد را ملغی كنیم، بشر پرستی را ملغی كنیم، عدل و مساوات را در میان بشریت بیاوریم. نگفت قوم من، قوم تو، با هم همدست شویم و پدر یك قوم دیگر را در بیاوریم، این حرفها نیست.

پس یك جهت كه این حماسه مقدس می شود این است كه هدفش مقدس و پاك و منزه است؛ مثل خورشید عالمتاب است كه بر همه ی مردم و بر همه ی جهانیان می تابد.

دومین جهت تقدیس این گونه قیامها و نهضتها این است كه در شرایط خاصی كه هیچ كس گمان نمی برد قرار گرفته اند؛ یعنی یكمرتبه در یك فضای بسیار بسیار تاریك و ظلمانی یك شعله روشن می شود، شعله ای در یك ظلمت مطلق؛ فریاد عدالتی است در یك استبداد و ستم مطلق، جنبشی است در یك سكون و در حالی كه همه ساكن و مرعبوند، كلام و سخنی است در یك خاموشی مرگبار.

به عنوان مثال نمرودی پیدا می شود كه یك مرد باقی نمی گذارد، و در همین زمان نهضت مقدس ابراهیم صورت می گیرد: «ان ابراهیم كان امة قانتا» [2] . یا فرعونی پیدا می شود و همان طوری كه قرآن می فرماید: «ان فرعون علا فی الأرض و جعل اهلها شیعا یستضعف طائفة منهم یلبح ابنائهم و یستحیی نسائهم» [3] . و در همین عصر موسایی پیدا می شود. و یا در عصر بعثت خاتم الانبیاء كه تمام دنیا در ظلمت و خاموشی و هرج و مرج و فساد فرورفته است ناگهان فریاد «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» بلند می شود.

دولت اموی است، تمام نیروها را به نفع خودش تجهیز كرده است حتی نیروی مذهب را، به این ترتیب كه محدثین از خدا بی خبر را استخدام كرده و به آنها پول


می دهد تا به نفع او حدیث جعل كنند. می گویند یك عالم اموی گفته است «ان الحسین قتل بسیف جده» [4] حسین با شمشیر جدش كشته شد، و منظور او این بوده است كه حسین به حكم دین جدش كشته شد. ولی من می گویم این حرف به معنی دیگری درست است و آن اینكه بنی امیه توانسته بودند اسلام را آنچنان استثمار و استخدام و منحرف كنند كه یك عده مردم از خدا بی خبر به عنوان جهاد و خدمت به اسلام، به جنگ حسین بیایند (و كل یتقربون الی الله بدمه) [5] بعد از شهادت ابا عبدالله به شكرانه ی این عمل چندین مسجد ساخته شد. ببینید ظلمت و تاریكی چقدر بوده است!

آن وقت شعله ای مانند شعله ی حسینی در یك چنین شرایطی پیدا می شود، شرایطی كه نوشته اند اگر یك نفر می خواست یك جمله درباره ی علی علیه السلام روایت بكند مثلا بگوید من از پیغمبر چنین چیزی را درباره ی علی شنیدم یا می خواهم فلان قضیه یا فلان خطبه را از علی نقل بكنم، می رفتند در صندوقخانه ها، درها را از پشت می بستند، بعد كسی كه می خواست جمله را نقل كند، طرف را قسمهای مؤكد می داد كه من به این شرط برای تو نقل می كنم كه آن را برای احدی نقل نكنی مگر برای كسی به اندازه ی خودت قابل اعتماد باشد، و تو هم او را به همین اندازه قسم بدهی كه برای شخص غیر قابل اعتماد نقل نكند.

سومین جهت نهضت حسینی این است كه در آن یك رشد و بینش نیرومند وجود دارد؛ یعنی این قیام و حماسه از آن جهت مقدس است كه قیام كننده چیزی را می بیند كه دیگران نمی بینند، همان مثل معروف «آنچه را كه دیگران در آینه نمی بینند او در خشت خام می بیند»، اثر كار خودش را می بیند، منطقی دارد مافوق منطق افراد عادی، مافوق منطق عقلایی كه در اجتماع هستند، ابن عباس، ابن حنفیه، ابن عمر وعده ی زیادی در كمال خلوص نیت، حسین بن علی را از رفتن به كربلا نهی می كردند. آنها روی منطق خودشان حق داشتند، ولی حسین چیزی را می دید كه آنها نمی دیدند. آنها نه به اندازه ی حسین بن علی خطر را احساس می كردند و نه می توانستند بفهمند كه چنین قیامی در آینده چه آثار بزرگی دارد، اما او به طور واضح می دید. چندین بار گفت: به خدا قسم اینها مرا خواهند كشت، و به خدا قسم كه با كشته شدن من اوضاع اینها


زیر و رو خواهد شد. این بینش قوی اوست.


[1] آل عمران / 64.

[2] نحل / 120.

[3] قصص / 4.

[4] مقتل الحسين، مقرم، ص 6. عبارتي است از ابوبكر بن ابن العربي اندلسي در عواصم، ص 232.

[5] بحارالانوار، ج 44 / ص 298.